جدول جو
جدول جو

معنی چشمه جلال - جستجوی لغت در جدول جو

چشمه جلال
(چَ مَ جَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد که در 30 هزارگزی جنوب باختری فریمان و 4 هزارگزی جنوب راه مالرو عمومی فریمان به پاقلعه واقع است. دامنه و هوایش معتدل است و 61 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. این آبادی معدن تلق دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صُ صُ)
آبی است در جوف هضبۀ حمراء. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ صِ)
آبی است بنی اسمر از بنی عمرو بن حنظله را. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ خَ)
دهی است جزء دهستان خسروآباد شهرستان بیجار که در 10 هزارگزی شمال خسروآباد کنار راه مالرو خسروآباد به بیجار واقع است. تپه ماهوری است با هوای سردسیر و 430تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری بافتن قالیچه، جاجیم و گلیم و راهش مالرو است. خط تلگراف و تلفن بیجار به خسروآباد نیز از کنار این آبادی میگذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
یوم کلاب، اصل کلاب نام آبی است در اطراف جبلۀوشمام و در آن دو واقعه روی داده که بنامهای ’الکلاب الاول’ و ’الکلاب الثانی’ خوانده میشوند. (از مجمع الامثال میدانی). و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 173 شود
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ غُ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع ناحیۀ فشارود قاینات است که قدیم النسق و خالی از سکنه میباشد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 243)
لغت نامه دهخدا
(جَ)
دهی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان، که در 48 هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد بر سر راه زیدآباد به پاریزواقع شده. جلگه و سردسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ عَ)
آبادیی است در شمال باختری دماوند که در فرهنگ جغرافیایی بنام ’چشمه اعلا’ ثبت شده، لیکن در تداول عامه، ’چشمه علا’ معروف است و چشمه ای نیز بدین نام دارد. و رجوع به چشمه علا شود.
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ طَ)
دهی است از دهستان کولیوند. بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد که در 34 هزارگزی باختر الشتر و 9 هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع است. دامنه و سردسیر است و 180 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، حبوبات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین آبادی از طایفۀ کولیوندو بومی می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’یکی از دهات دماوند است که مسافت آن تا شهر دماوند قریب نیم فرسخ است و ملک حاجی حسینخان پسر مرحوم احمدخان نوایی (ملقب به عمیدالملک) میباشد. رعیت این دهکده بیست خانوار است و چشمۀ آبی از طرف شمال غربی از میان سنگ بیرون می آید که اغلب اوقات یک سنگ و نیم آب دارد و معروف است که این چشمه چون از میان سنگ بیرون می آید به ’چشمه لا’ مشهور شده اما احتمال دارد که چون بالاتر از آن، چشمه ای که بجلگۀ دماوند جاری باشد در این طرف نیست آن را ’چشمه اعلی’ گفته اند و بعد از کثرت استعمال ’چشمه لا’ شده باشد. بهر حال این چشمه هشت خروار بذرافشان و اشجار کبوده و بید و تبریزی و بعضی درختهای میوه هم دارد. و الحق جایی بسیار باصفاست. هوایش در تابستان خوب و ملایم و در زمستان سخت است. در چشمه لا یک حمام و یک مسجد و یک آسیاست و محمدخان پسر احمدخان یک عمارت مختصرخشت و گلی نیز در اینجا بنا کرده است. در مجرای چشمه تا پایین، سنگی مشابه سنگ پا یعنی سبک و متخلخل و سفیدرنگ میباشد و چون از این جنس سنگ در اینجا زیاد است اطراف مزارع را با آن سنگها سنگ چین کرده اند و معلوم میشود که سابقاً آب زیادی از اینجا میگذشته و بعداً گل و لای بستر و مجرای آب متحجر شده. زراعت چشمه لا تخمی از چهار تا شش تخم حاصل دارد و ارتفاع چشمه لااز شمیران 800 پاست’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 245)
لغت نامه دهخدا